کد مطلب:29865 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:76
امّ ایمن گفت:او برادرت است و تو دخترت را به عقد وی در آورده ای؟! فرمود:«آری، ای امّ ایمن!». علی علیه السلام آمد. پیامبرصلی الله علیه وآله بر وی آب پاشید و برای وی دعا كرد. آن گاه فرمود:«امّ ایمن! فاطمه را نیز فرا بخوان». فاطمه علیها السلام، در حالی كه از شرم می لرزید، آمد. پیامبر خدا به فاطمه علیها السلام فرمود:«آرام باش. تو را به همسریِ بهترین فرد در نزد خودم از خاندانم در آورده ام». امّ ایمن گفت:پیامبرصلی الله علیه وآله بر وی نیز آب پاشید. آن گاه، پیامبر خدا برگشت و در مقابل خویش شَبَحی (سایه ای) دید. گفت:«كیستی؟». گفتم:من هستم، اسماء. فرمود:«دختر عمیس؟». گفتم:آری. فرمود:«به عروسی دختر رسول خدا آمده ای؟». گفتم:آری.
6076. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از اسماء (دختر عُمَیس) -:در شب عروسی فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر خدا، حضور داشتم. صبحگاه، پیامبرصلی الله علیه وآله دمِ در آمد و فرمود:«ای اُمّ اَیمَن! برادرم را فرا بخوان».
احتمال دیگر، آن است كه با نویی كه در شب زفاف فاطمه علیها السلام حضور داشت، سلمی دختر عمیس (خواهر اسماء و همسر حمزه) بود كه با پیامبر خدا قرابت داشت و در زمان رحلت خدیجه علیها السلام در مكّه بود. وی نیز دختر عمیس بود و احتمال قوی وجود دارد كه سلمی به اسماء تبدیل شده باشد.